
تاکنون دقیق ترین توضیح از شخصیت این است که شخصیت را به صورت الگوی نسبتا ثابت و پایدار رفتاری و روحی تعریف کرده است. شخصیت انسان متشکل از مجموعه ویژگی هایی است که تمام ارتباطات، فعالیت ها، جهت گیری ها، هیجان ها و عملا تمام زندگی فرد را متاثر می کند. مسلما تمامی شخصیت ها نکات مثبت و منفی زیادی دارند که معمولا به دلیل ترس از قضاوت اجتماعی و یا موضوعاتی حول این محور سعی در پنهان کردن وجوه مختلف شخصیت خود داریم که در قالب اثر سایه بروز میکند.
نیمه ی تنهای وجود؛
گفتیم که همه ی ما، به اقتضای شرایط سعی در پنهان کردن شخصیت اصلی خودمان داریم. دقیقا همان بخش از وجودمان که از آشکار شدن آن وحشت داریم، بیشترین وجه شخصیت ما را شکل می دهد و متعاقب آن، بیشترین تاثیر را روی عملکردهای مختلف ما دارد و به طور ناخودآگاه، ما را هدایت می کند. حتما برایتان پیش آمده که در شرایطی با خودتان بگویید اگر اینطور عمل کنم، دیگران درباره ی من چه فکری خواهند کرد؟ با اینکه حتی ممکن است حتی عملکرد شما آسیبی به هیچ کس وارد نکند اما به هرحال شما از آشکار کردن آن اجتناب می کنید( البته اگر عملکرد شما به بقیه آسیب می رساند مبحث دیگری است که نیاز به توضیح مفصل دارد). همین بخش های اجتنابی شخصیت، اثر سایه را شکل می دهند.

اولین کسی که مباحث مربوط به سایه را مطرح کرد، کارل گوستاو یونگ، فیلسوف و روانشناس سوییسی بود. او سایه را به عنوان یک کهن الگو در نظر می گرفت. سایه همان بخشی است که ما را در تعارض بین آنچه هستیم و آنچه میخواهیم باشیم یاری می کند و برای رویارویی با آن، به انرژی زیادی نیاز داریم. حقیقت این است که انسان موجودی پر از تناقض است؛ اگر شجاع هستیم، ترس هم داریم، اگر بداخلاق هستیم، مهربانی هایی نیز داریم و خیلی موارد دیگر. پس سایه ها همیشه نکات منفی وجودی ما نیستند بلکه ما برحسب محیطی که در آن بزرگ شده ایم، گاهی نکات مثبت وجودمان را هم پذیرا نیستیم.

اثر سایه ؛
مبحث سایه به همین سادگی ها نیست. وقتی وجهی از وجود خود را پنهان می کنید، درواقع آن را سرکوب کرده اید و طبق نقل قولی از فروید؛ احساسات بروز داده نشده( که می توان این را به کل شخصیت تعمیم داد)، هیچ وقت نمی میرند؛ آنها دفن خواهند شد و بعدها به شکل زشت تری بروز داده می شوند.
اگر به زندگی خود دقت کرده و آنها را تحلیل کنید متوجه خواهید شد که بسیاری از نگرانی ها، آزارها، احساسات عجیب، رفتارهای آزاردهنده یا عجیب و غریب و بسیاری از موارد دیگر تحت رهبری سایه قرار دارند. علاوه بر این، بسیاری از قضاوت های ما از رفتارهای افراد دیگر، تحت تاثیر عملکرد سایه است. یعنی هر عملکردی از دیگران که به طور اختصاصی توجه ما را جلب می کند، نشانگر راهی برای شناخت سایه است؛ یعنی ما همان ویژگی را درون خود داریم. به عنوان مثال؛ اگر به شدت مجذوب شجاعت افرادی می شوید که در جنگ ها حضور دارند، این یعنی شما دقیقا همانقدر می توانید شجاع باشید، فقط این شجاعت را سرکوب کرده اید اما وجود شما برای تسکین به آن نیاز دارد. اگر از آدم های احمق، به طرز فجیعی بدتان می آید، به این معنی است که شما دقیقا همین ویژگی را دارا هستید و باید آن را قبول کنید.
از طرفی پنهان کردن طولانی مدت خود واقعی، بسیار عذاب آور است؛ چرا که از نظر روانشناسی وقتی خود را ابراز نمی کنیم بیشتر از همیشه به انرژی نیاز داریم و این کار ما را از نظر روانی خیلی خسته می کند. در پی این خستگی ها، تعارض ها، آزردگی ها و موارد این چنینی برای انسان پیش می آید. البته انسان ها به طور ناخودآگاه، بیشتر گرایش دارند که هرطور شده از پذیرش نکات منفی اجتناب کنند( در مثال های بالا شاید پذیرش شجاعت راحت تر از پذیرش احمق بودن باشد) اما مسئله این است که وجود ما فقط با پذیرش این ویژگی ها آرام می گیرد و می تواند راحت تر با زندگی کنار بیاید.
راه غلبه بر اثر سایه چیست؟
در ابتدا باید بیان کنم که اگر با مسئله های خیلی جدی در زندگی خود مواجهید( که مسلما اثر سایه نیز در آن دخیل است)، حتما با یک روانشناس مشورت کرده و دوره های روان درمانی را سپری کنید. اما اگر مسئله آنقدر جدی نیست و یا توانایی مالی روان درمانی را ندارید، می توانید از کتاب های مفید در این زمینه استفاده کنید( که در ادامه معرفی خواهم کرد). علاوه بر اینها دقت داشته باشید که نیمی از تعارض های ما به این برمی گردد که نمی خواهیم این ویژگی ها را قبول کنیم. اگر در ارتباط با ویژگی هایمان به بینش برسیم و آنها را بپذیریم، راحت تر می توانیم برایشان راهل حل پیدا کنیم. ما تا قبول نکنیم که دروغگو هستیم، چگونه می توانیم آن را حل کنیم؟ اگر قبول نکنیم که سلطه جو هستیم، چگونه می توانیم از پس آن بربیاییم؟ پذیرش هاست که راحل ها را ایجاد می کند.
البته باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که اینکه نکته های منفی داشته باشیم به معنی این نیست که ما انسان های خیلی بدی هستیم. تمام انسان های مجموعه ی خوب و بد هستند و توهم خوب کامل بودن بزرگترین ضربه را به انسان می زند. زندگی یعنی پذیرش خود با همه ویژگی ها و تلاش برای زندگی کردن.

منابع برای آگاهی بیشتر؛
برای مطالعات بیشتر در این زمینه می توانید کتاب های زیر را بخوانید؛
نیمه تاریک وجود اثر دبی فورد: این کتاب با بیان مفصل تمامی مواردی که بیان شد می تواند یاری گر مناسبی در جهت خودشناسی باشد. همچنین تمرین هایی را برای راحت تر پذیرفتن خود بیان می کند که می توانید مفید واقع شود.
اثر سایه: این کتاب توسط سه نویسنده نوشته شده است؛ دیپاک چورا، دبی فورد و مارین ویلیامسون. اثر سایه نیز به بررسی عملکرد سایه ها و پذیرش خود و جهان می پردازد.
اسرار سایه از رابرت بلای: رابرت بلای یک روانشناس است که در این کتاب به بیان مباحث مربوط به سایه پرداخته است.
این چند کتاب، از نظر من برای شناخت سایه و راه های درمان خود بسیار موثر هستند. علاوه بر اینها، می توانید از کتاب های یونگ هم در رابطه با شناخت بهتر خود و جهان استفاه کنید. البته توجه داشته باشید چون او یک فیلسوف روانشناس بوده، ممکن است مطالبش برای همه جذاب نباشد یا درکش سخت باشد.

درکل، شما فقط یک بار زندگی می کنید و بزرگترین وظیفه ای که دارید این است که بتوانید خود را بشناسید. همچنین در مسیر شناخت خود با استفاده از تکنیک های فردی خود، زندگیتان را تغییر دهید. برای مثال، ایکیگای(تقریبا چیزی معادل معنای زندگی)، می تواند از جمله مواردی باشد که در تغییر موثر است و با سایه نیز ارتباط دارد.( می توانید تفصیل این مطلب را با عنوان ایکیگای چیست و چگونه می تواند زندگی من را تغییر دهد؟، بخوانید). این کار بیشترین کمک را برای ارتقای جهان به شما می کند. هم خودتان به آرامش بیشتری می رسید و هم می توانید با دیگران نیز بیشتر سازگار شده و درکشان کنید.
همچنین در پیویو بخوانید؛
ایکیگای چیست و چگونه می تواند زندگی من را تغییر دهد؟

نظرات کاربران